جدول جو
جدول جو

معنی توق چو - جستجوی لغت در جدول جو

توق چو
قطعه چوبی کوچک از درخت داغداغان که یک سمت آن را سوراخ کرده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هفتمین از خاندان گوگ اردو یا خانان دشت قپچاق غربی از خاندان باتو است که از 689 تا 712 هجری قمری حکومت داشت، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به طبقات سلاطین اسلام ترجمه اقبال ص 204 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از توقچی
تصویر توقچی
ترکی درفشدار
فرهنگ لغت هوشیار
چوب قیم
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که در دو سمت گردن گاو قرار گرفته و بوسیله ی ریسمانی.، ابل چو
فرهنگ گویش مازندرانی
مترسک
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع بندپی بابل، روستایی از توابع کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تکه چوب، پل
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازی های بومی، چوبی جهت ضربه زدن به توپ در بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
مترسک، مزاحم، هیزم آب خورده و پوسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
قره قروت
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب کج
فرهنگ گویش مازندرانی